بسم رب الحسین .. .
عبرت های عاشورا، (قسمت سوم) – بصیرت
عاشورا نه فقط زجه و ناله
عاشورا نماد بصیرت مردانی بود که در آن هیاهوی ظلمات اموی ، کشتی نجات علویشان را یافتند.
عاشورا یعنی بصیرت داشتن ، و داشتن قوه ی بصیرت مقدمه ی ورود به وادی فرهنگ عاشورایست.
و "بصیرت یعنی اینکه بدانیم شمری که سر از امام حسین برید ، همان جانباز جنگ صفین است که تا مرز شهادت پیش رفت"حال آیا صرف اینکه شمر در زمان مولا علی در سپاه حق بود میشود استنباط کرد که در زمان حسین ابن علی هم در سپاه حق جای داشت؟! آیا گذشته ی او توجیه افعال امروزش را میکند؟! و آیا میشود گناه سر بریدن حسین ابن علی را به جبران جانبازی جنگ صفینش بخشید؟!
واقعه دشت نینوا به ما آموخت که "میزان حال فعلی افراد است"
در مقاتل مختلف که بنگریم سپاهیان یبن سعد و شمر به سی هزار تن میرسد و در واقعه دشت نینوا حسین فقط 72 تن داشت! یعنی میتوان گفت که سپاهیان دشمن اکثریت غالب مردم بودند ، اکثریتی که میگفتند حسین کافر است و مرتد و کشتنش ثوابی عظیم دارد!!
حال آیا باز هم میشود گفت حق با اکثریت است؟! آیا ملاک حق بودن و درستی عمل اکثریت جامعه است یا تفکرات آدمی و میزان تطبیق انها با افکار اسلامی؟
تعداد دشمنان حسین ابن علی در مقابل یارانش بیشمار بود ، همه و همه ، کوفی و شامی و غیره و ذلک در مقابلش ایستاده بودند و حتی آب را هم بر وی تحریم کرده بودند!
آیا حسین ابن علی چون در تحریم بود و دشمن زیاد داشت پس راهش اشتباه بود یا تفکراتش خارج از وادی اسلام و انسانیت؟!
آیا تکثر و تعدد دشمنان و تحریم ها و مشکلات دلیل بر ناحق بودن است؟ یا بالعکس دلیل بر حقانیت راه؟
“هذا ما وعدنا اللّه و رسوله” خدا و رسولش به ما گفته بودند که اگر پابند به توحید باشید، پابند به ایمان به خدا و رسول باشید، دشمن دارید؛ دشمنها سراغتان میآیند. بله، گفته بودند، حالا هم راست درآمد؛ دیدیم بله، آمدند.”و صدق اللّه و رسوله و ما زادهم الاّ ایمانا و تسلیما”
آن کسی که این تفکر بر او غالب است که چون دشمن داریم و تحریم هستیم پس یحتمل راه مان اشتباه است ، این شخص بویی از فرهنگ و عبرت های عاشورایی نبرده است.
اگر به عاشورا فقط به دید یک تراژدی سوزناک نگاه کردیم ، بی تردید قافیه را باختیم ، عاشورا نه فقط یک تراژدی سوزناک ، که یک فلسفه است.
ادامه دارد
منتظر قسمت چهارم باشید.
آنچه خواهید خواند : عاشورا درس دشمن شناسی و راهکاری برای پیروزی